عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند


عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند

عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند


عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند

عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند


عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند

عشق تو اندر دلم شاخ کنون می زند


وز دل من صبر را بیخ کنون می کند

وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
وز دل من صبر را بیخ کنون می کند
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
از سر میدان دل حمله همی آورد
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
بر در ایوان جان مرد همی افکند
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
و آمده تا هوش را خانه فروشی زند
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
خوی تو نیز از جفا یاری او می کند
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند
هست در ستم که پیش پای بره نشکند